من شما را نماینده جنبش سبز میدانم و خساراتی که کشورم ایران در طول ۸ ماه از ۲۲ خرداد تا ۲۲ بهمن متقبل شد را می خواهم از شما مطالبه کنم. البته شما میتوانید با جسارتی که در ادبیات نوشتارتان هویدا است در کلامتان نیز هویدا کنید و اعلام کنید که من نماینده جنبش سبز نیستم که آن وقت دوباره باید بنویسم که این هم بماند.
نه من مثل جنابتان تسلط به ادبیات دارم و نه چون شما از معرفی خود به یهود افتخار میکنم. البته ناخشنودم از اینکه ادیبی چون شما در تمثیل خود تواضع میکند و خود را یک یهودی بد سابقه و بدکار معرفی میکند اما چه کنم که شما اینگونه میپسندید.
از آنجا که باید پسند شما را محترم بشماریم، ما هم با همان عنوان یهودی بدکار شما را خطاب قرار می دهیم. البته شاید دیر شده باشد اما به یاد آن ضرب المثل معروف "ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.میخواهم تیر خلاص را همین ابتدا بزنم البته اگر داد و قال راه نیاندازید و از فردا قلم بدست نشوید و نخواهید فرزندان جمهوری اسلامی ایران را متهم به جرمی ناآشنا کنید. بگذریم و بپردازیم به آن یک تیر خلاص که حرفش را زدیم.اینکه آزادانه در کار هفتگی خود قرار دادهاید که نامه بنویسید به قول ما به امام خامنهای و به قول شما به رهبر گرامی نشانه چیست؟ اینکه در سال ۸۸ چه گذشت و حق با که بود که خودتان هم میدانید با که بود ولی رویی برای بیانش ندارید، بماند. اینکه در چنین شرایطی حرف از لغو انتخابات میزنید نه برگزاری بهتر انتخابات این هم بماند. این هم بماند که چگونه نمیبیند اصلاح طلبانی را که از مرکز و حاشیه این جغرافیای پهناور برای حضور در انتخابات، خود را به وزارت کشور میرسانند.
همه این بماندها، بماند که انشاءالله در فرصت مناسب اگر شما مایل بودید همه اتهاماتی را که من، شخصا که نماینده هیچ حزب و جریانی نیستم الا حزب الله از شما که خود را یهودی بدسابقه معرفی کردهاید در دادگاهی منصفانه مطالبه کنم.
من شما را نماینده جنبش سبز میدانم و خساراتی که کشورم ایران در طول ۸ ماه از ۲۲ خرداد تا ۲۲ بهمن متقبل شد را می خواهم از شما مطالبه کنم. البته شما میتوانید با جسارتی که در ادبیات نوشتارتان هویدا است در کلامتان نیز هویدا کنید و اعلام کنید که من نماینده جنبش سبز نیستم که آن وقت دوباره باید بنویسم که این هم بماند.
اما یک نکتهای که در نامه شما گوشه چشم ما را به خود مشغول کرده بود بحث شفاف نبودن مواضع پولی ولی امر مسلمین بود. البته شما نوشته بودبد شفاف نبودن مواضع پولی امیرالمومنین اما از آنجابی که شیعه قائل است که این صفت تنها برازنده حضرت علی (ع) است ما از معادل آن استفاده کردیم.به بنده حق دهید که از این نکته به راحتی هجده نکته ذکر شده در نامهتان نگذرم و ننویسم که این هم بماند چون اگر بماند بیم این دارم که در روزگار نه چندان دور از سند همکاری شما با دشمنان قسم خورده ایران اسلامی پرده برداری کنیم.نمینویسم که این هم بماند چون در نکات قبلی شما احتمال جهل را بسیار بالا میپنداشتم اما در این نکته بوی عناد به مشامم میرسد. البته بیمعرفتی است که در این زمینه نیز از جهل هم حرفی به میان نیاورم. در کلام بالایم سوءظن بر حسن ظنم غلبه داشت اما میخواهم مثبت بیاندیشم و پندارم که جنابتان از روی جهل اینگونه قلمتان را به حرکت درآورید. برای همین میخواهم از یک سخنرانی واقعی برایتان سخن بگویم. سخنرانی آقای مهاجراتی در یکی از دانشگاههای انگلیس.
نمیدانم وی را میشناسید یا خیر. نمیدانم فیلم این سخنرانی را دیدهاید یا خیر. البته اگر ندیدهاید امکان دیدنش بسیار آسان است اما اطمینان کنید به نوشته ما چون در این سخنرانی آقای مهاجرانی، اولین وزیر دولت آقای خاتمی به صراحت میگوید "من آیتالله خامنهای را خوب میشناسم و میدانم که در تمام کارنامه اقتصادی خود و اقوامش، نقطه سیاه که هیچ، حتی یک نقطه خاکستری هم نمیتوان یافت."
دو حالت دارد. یا اینکه آقای مهاجرانی دچار توهم شده است که برای رهبری که به آن منتقد است و آن را قبول ندارد توصیفی مخالف وصف شما می نویسد و یا اینکه شما راست می گویید و حقیقت، تصدیق گفتار شماست.
طبق یک قاعده اسلامی که از کلام امیر المومنین برداشت کردیم البته نه مانند برداشت شما که مثال دادگاه امیرالمومنین با آن یهودی را مصداقی قرار دادید برای عذرخواهی ولی امر مسلمین از مردم.قبل از آنکه آن قاعده را مطرح کنم خالی از لطف نمیبینم که اشاره کنم آقای نوری زاده دادگاه امیرالمومنین و آن یهودی بدکار که شما خیلی علاقمند بودید خود را جای وی معرفی کنید در رابطه با زره و مسئله شخصی بوده است. در ضمن در صحنه ای که شما آن را به اشتباه تقسیر کردیدهاید امیرالمومنین از آن مرد یهودی شکایت داشته است. اما برگردیم به آن قاعده که حتما جنابتان آن را شنیدهاید. شاید خودتان زودتر فهمیده باشید که منظور چیست. آری البیته علی المدعی ، آقای نوری زاد شما مدعی شفاف نشدن شدهاید. آیا بینهای هم در راستای اثبات حرفتان دارید که اگر داشتید مطمئن بودم که از انتشار آن دریغ نمیکردید.
بگذریم و بپردازیم به انتهای ماجرای که برادر یهودی حضرت خامنهای نه بر حکومت ایران که بر دلهای ملت ایران فرمانروایی میکند. نمیدانم چگونه است که این عشق و ارادت را نمیبینید.
روح الله متقی مجد 8 بهمن 1390
نظرات شما عزیزان: